ای همه هستی ز تو پیدا شده
نوشته شده به وسیله ی گرفتار در تاریخ 88/5/7:: 12:50 صبح
بسم الله
سلام
پیرو پست قبلی که قول داده بودم این پست در مورد سلام تو باشد +:
نقل به مضمون:
روزی مجنون درب خانه ی لیلی دغل الباب می نماید.
لیلی می پرسد : کیست ؟
- مجنون می گوید : منم.
- لیلی می گوید : منم نداریم ،
مدتی می گذرد و مجنون سر به بیابان می گذارد و پس ازمرارت بسیار و رنج سفر (بسیار سفر باید تا پخته شود خامی) متوجه موضوع می شود و اینبار که برای ملاقات لیلی مراجعت می نماید ، پس از دغل الباب و پرسش کیستی لیلی،می گوید :
توئی ، و سر تا پای وجود خودش را تو می بیند.
و کی می شود که همه ی من تو باشی و بس؟
من منتظر تو شدنم هستم.
----
ای همه هستی ز تو پیدا شده
خاک ضعیف از تو توانا شده
آنچه تغیر نپذیرد توئی
وانکه نمردست و نمیرد توئی
کلمات کلیدی : تو، ای همه هستی ز تو پیدا شده، خام، پخته، سفر، لیلی، مجنون، منتظر، من